غزل مناجاتی با خداوند رحمان
کوبـندۀ در کـیست گـنـهکـارتـر از من سربسته بگـو کیست گرفـتارتر از من با بـیم و امـیـد آمـدم امشب سر سـفـره با این که کسی نیست سبکبارتر ازمن الحـمد، که مهـمـان تـوأم مثل هـمـیشه انگـار کـسی نیـست بـهـادارتـر از من گفتم که مرا نزد خودت مشـتریام کن گفتی که تو را نیست خـریدارتر از من گفتم که مرا نیست خطا پوش تر از تو گفـتی به خطا کار که؟ ستّـارتر از من گـفتم که هـماره کـرمت کرده عـطـایم گفتی به کـرم کیست سزاوار تر از من گفتم که طمع کرده، به جود تو منم من گـفـتی که نـجـوئـیـد وفـا دارتر از من گـفـتـم کـه دلـم غـیـر تـو دلـدار نـدارد گفتی که تو دل باش، که دلدارتر از من؟ گـفـتم نکـنـد غـیـر تو از جـای بـلـنـدم گفتی به زمین خورده چه کس یارتر از من؟ گفـتم که منـم طالـب مـرضیّ رضایت گفتی که تَفَضّل که رضا دارتر از من گفـتم مـدد تـوست اگـر حـیـدریام من گفتی به مُحب نیست مدد کارتر از من گفـتم که لقای تو کجا؟ بیسر و پـا را! گـفـتی بنـما خواهـشِ بسـیـارتر از من گـفتم ز ازل چون تو گرفـتار حـسـیـنم گفتی به حسین نیست گرفتارتر از من |